یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۹۹ | ۰۱:۰۰ ۴۵ بازديد
امشب يه شب بود با حظور علي ودوستش ودورهمي ...يه شام وميوه و...
حالا رفتن ...به اين فكر ميكردم تو اين لحظه از زمان چه كسي خودش رو خوشبخت ميدونه ؟
من نع ودور و اطرافم فك نكنم"
اطرافيانم در حال جست وخيز براي تصاحب پول بيشترن "هرچي بيشتر بهتر وهيچ سيري نخواهند داشت ...
به ياد ميارم ده سال پيش دغدغمون رسيدن به كسي كه فكر ميكرديم عاشقشيم وعاشقمونه ...
حالا داريم به هم فكر ميكنيم كه چطور جداشيم نه سيخ بسوزه نه كباب ...
وچه بيچاره ايم ما زنها ...
اندازه مردها هم كار كني همون اندازه حقوق نميگيري ...
پشت ما به كي گرم باشه ...